به نام خدا
دهقانی - معاونت آموزشگاه
.....................
فارغالتحصيلان دانشگاهها، گردانندگان فرداى جامعه هستند، ايفاى نقش موفق و سازنده اين افراد در مشاغل تخصصى خود مرهون بهرهورى سازمان آموزش عالى و نظام دانشگاهى در ابعاد مختلف است. بدون وجود سازمانبندى ساختارى و اجتماعى مطلوب درمحيط آموزش عالي، اثربخشي، کارآيى و نهايتا عملکرد علمى دانشجويان از کفايت لازم برخوردار نخواهد بود. دانشگاه مطلوب دانشگاهى است که بتواند علاوه بر توانمندىها و قابليتهاى علمى دانشجويان، باورهاى آنان از توانمندىهاى علمىشان را نيز افزايش دهد. بدين طريق آنان را در جريان حل مسائل پيچيده شغلي، تخصصى و مشکلات روزمره زندگيشان يارى دهد. اين مکانيزمهاى شناختى باعث مىشود تا افراد از اعتماد به نفس بالايى جهت استفاده از توانايىهاى دانشگاهىشان برخوردار شده و به ايفاى نقش سازنده در جامعه بپردازند. تحقيقات اخير نشان داده است که سه عامل در پيشرفت تحصيلى و موفقيت دانشجويان در يادگيرىهاى تازه موثر هستند. اين عوامل عبارتند از:
1- رفتارهاى ورودى (هوش - استعداد)
2- رفتارهاى عاطفى (علاقه، انگيزه، نگرش نسبت به يادگيرى و يادگيرى تازه)
3- رفتارهاى ورودى شناختى ويژه (پيشنيازهايى که بايد براى يادگيرى درسهاى تازه وجود داشته باشد)
بر اين اساس با شناخت و آگاهى از وضعيت و درک فرآيند و مکانيزمهاى حاکم بر اثربخشى دانشگاهى دانشجويان و با طراحى آگاهانه موثر بر آن مىتوان به هدف ايجاد محيط آموزش عالى مطلوبتر، کاراتر و دانشآموختگان موفقتر دست يافت.
نياز جامعه به آموزش و کسب مهارت و بازآموزى مستمر و مادامالعمر و همچنين نياز جامعه به آموزش آموختگانى با ظرفيت فکرى و خلاقيت بالا که بتواند به طور مستمر اطلاعات خود را به روز کرده مهارتهاى جديدى را فرا گيرند و در دنياى متحول بازار کار، کارآفرينى نمايند بيش از پيش احساس مىشود، تنوع نقشها در آموزش عالي، آموزش با کيفيت، وجود نخبگان و ابرنخبگان جامعه، تنوع نيازها، مهارت نيروى کار، افزايش تقاضا، محدوديت منابع، رقابت فزاينده، برقرارى مساوات، همکارى و رقابت اقتصادي، دنياى متغير و جهانى شدن پاسخگويى آنى و سريع دانشگاهها را مىطلبد. در اين راستا اثربخشى عملکرد نظام آموزش عالى مىتواند در افزايش کيفيت محصول دانشگاهها نقش تعيين کنندهاى داشته باشد.
امروزه يکى از اهداف آموزش و پرورش در تمام جوامع، کمک به فرد است تا خود کارآمد شود، خودکفايى عامل اساسىترين رهايى از هرگونه استعمار است، اعم از خودکفايى فرهنگى يا اقتصادي. خودکفايى اقتصادى و سياسى بدون برخوردارى از خودکفايى فکرى و فرهنگى امکان ندارد. فرد بايد از ابتدا ياد بگيرد که درست فکر کند و بر خود اعتماد کند (نه آنکه بدان مغرور باشد) و نيز بتواند عاقلانه با مسائل و مشکلات برخورد کند و به تحليل و تعليل و حل آن بپردازد. همچنين، داراى فرهنگ غنى و پيشرفته باشد و اين نکته مهم را فراموش نکند که فرهنگ نيز مانند انسان، خاصيت رشد و تکامل دارد که اگر از اين رشد و تکامل ضرورى باز بماند، دچار رکود و جمود مىشود و صاحبان خود را از پيشرفت و رسيدن به خودکفايى باز مىدارد. به عبارت ديگر تنها فرهنگ پويا است که مىتواند مردم را پويا نگهدارد.
براى اينکه يک فرد در بزرگسالى کارآمد باشد، بايد اين خصوصيت را در دوران طفوليت و دانشآموزى ياد بگيرد و چون کيفيت کارآمدى در مراحل گوناگون رشد و تکامل مختلف است، بنابراين شناختن مبانى روان شناسى خود کارآمدى براى مسئولين آموزش و پرورش ضرورى است. چنانچه فيوضات (1382) معتقد است آموزش جامع زندگى آن است که به دانشجو توانايىهاى لازم براى شناسايى خود و دنياى کار بدهد و او را با دانشها و مهارتهاى لازم براى زندگى مجهز کند. آنچه مىتواند در خود اثربخشى فراگيران موثر باشد، نتايج آموزشى است. نتايج آموزش عبارت است از اهداف يا نتايجى يا پيامدهاى حاصل از ارائه آموزش، ميزان کارآيى يا کارآمدى آموزش که با ميزان رغبت و علاقه شاگرد براى دنبال کردن آموزش اندازه گرفته مىشود، هر قدر علاقه شاگرد به آموزش و دنبال کردن آن بيشتر باشد، ميزان جذابيت آموزش بيشتر خواهد بود.
عوامل موثر بر خودکارآمدى دانشگاهى دانشجويان
1- ارتباط دانشجو با دانشجو:
مهمترين عامل ارتباط، همانا انسان و پيچيدهترين موانع ارتباطي، عوامل انسانى است. بنابراين توجه زياد به عامل انسان و تاثير وى در جريان ارتباط از اهميت زيادى برخوردار است. نبايد انسان را گيرنده و منعکس کننده صرف مثل آئينه دانست. وى در تصاوير گرفته شده و يا در ادراکات خود دخل و تصرف مىنمايد. از آنجا که ارتباط بين دانشجويى در ايجاد خودکارآمدى اهميت خاصى دارد وارتباط بين دانشجويى به صورتهاى مختلف مدنظر قرار مىگيرد در منابع علمى کارکردهاى متفاوتى براى گروه و تشکل دانشجويى ذکر شده است. از جمله:
1- تقويت روحيه فعاليت جمعي
2- افزايش قدرت تجزيه و تحليل
3- افزايش حس مسئوليتپذيري
4- توانايى عملياتى کردن ايدهها
5- پيدا کردن نقش و جايگاه در سازمان
6- پرورش مهارتهاى فکرى و اجتماعى دانشجويان
7- ارضاى آرمانهاى اجتماعى و برقرارى پل ارتباطى با جامعه
8- درک واقعيتها و کاهش تعارض بين آرمانهاى فردى و اجتماعي
9- تقويت نقش فرهنگسازى دانشگاه
2- ارتباط استاد با دانشجو:
آلبرت بندورا و همکارانش در سالهاى 65-1963 نظريه يادگيرى خود را بر اساس اصول تقليد و سرمشق گيرى ارائه نمودند. به اعتقاد آنها تمرين براى يادگيرى لزومى ندارد، شاگرد مطالب را از راه تقليد و مشاهده مىآموزد بدين معنى که انسان با مشاهده رفتار و کردار، سرمشق گرفته و زمان مقتضى همان رفتار و کردار را انجام مىدهد. به اعتقاد بندورا بيشترين مطلبى که آموخته مىشود، به وسيله مشاهده و تقليد از سرمشقها است. رفتار، سرمشق يا مدل، اساس يادگيرى آدمى به شمار مىرود. در اين صورت است که ملاک سنجش شخص يا قدرت داورى او تاثير در گزينش سرمشقها دارد و براى شخص اين امکان را ايجاد مىکند که از کدام رفتار سرمشق بايد تقليد شود، به وسيله تقليد است که پاسخ به گونهاى نوظهور، بروز مىکند. در اين صورت بايد اذعان داشت که شخصيت، خصوصيات و اخلاق مدرس به اندازه مهارت و اطلاعات علمى او در يادگيرى فراگيران موثر است.
3- تجهيزات آموزشى - پژوهشي:
يک عکس هزاران برابر گوياتر از کلمات است که نشان دهنده اين امر است که فنون ارتباطى براى ابراز عقايد و افکار و توضيح مطالب به افراد ديگر بيشتر از قدرت لغات و کلمات است. مدرس کارآمد بايد انوع و اقسام رسانهها را براى کمک به انتقال مقاصد آموزشى و افزايش يادگيرى به کار گيرد.
با عنايت به موارد مطروحه مىتوان اين نتيجه را گرفت که بيش از آنکه محتواى فعاليتها در دانشجويان اهميت داشته باشد، تجربه و ارتقاى مهارتها و نگرشهاى کسب شده مهم است. در اين صورت است که فارغ التحصيلان دانشگاهى علاوه بر داشتن مهارتهاى علمى به عنوان فردى اثربخش وخود کارآمد مىتوانند در بازار کار نقش واقعى خود را پيدا نموده و در اين دنياى متحول به نوآوري، تحول و رشد همه جانبه در عرصههاى مختلف دست پيدا نمايند و اجرايى شدن اين مهم در راستاى توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگى جامعه زمانى به منصه ظهور خواهد رسيد که ارتباط تنگاتنگى بين دانشگاه به عنوان پرورش دهنده نيروهاى متخصص خود کارآمد و دستگاههاى اجرايى متقاضى نيروى کار وجود داشته باشد.
منابع و مآخذ: يک مديريت دانشگاه، عباس زاده (1374)، ميرى (1380)، سيف (1382)، شعارى نژاد (1366)، فيوضات (1382)، قورچيان، صالحى وقوفى (1382.)